زمانی که میخواهید از جایی به جای دیگر بروید ابتدا باید مشخص کنید که قصد رفتن به کجا را دارید. بسیاری از افراد احساس میکنند نمیتوانند چیزی را بخواهند یا تمایلی به درخواست چیزی ندارند زیرا پیغامی که این درخواست به ذهن آنها میفرستد خواستن را بد یا اشتباه تعبیر میکند. این پیامها معمولاً از طرف والدینتان، معلمان یا همکلاسیهای شما وقتی جوانتر بودید آمدهاند و لذا بخشی از زمینه ذهنی و احساسی شما را تشکیل داده است بدون اینکه مورد ارزیابی قرار گیرند یا مورد سوال واقع شوند.
اگر شما نمیدانید که چه میخواهید باید ابتدا اولویتهای خود را در موارد روزمره مشخص کنید. دوست دارید چه چیزی بپوشید، بخورید، بخوانید یا چه کاری انجام دهید؟ زمانیکه از خود این سوالها را میپرسید چه احساسی در شما ایجاد میشود؟
-
من چیزی را که میخواهم بدست نمیآورم پس چرا زحمت بکشم؟
-
این خودخواهانه است که نیازهای خود را مدنظر قرار دهم.
-
نیازهای من به اندازه نیازهای (همسرم، فرزندم، والدینم، رئیسم و غیره) مهم نیستند.
-
من وقتی چیزی را میخواهم ناراحت میشوم.
-
خواستن چیزی، خیلی بی خطر و امن نیست.
-
اگر من در مورد آنچه میخواهم فکر کنم ممکن است کارهای اشتباه کرده یا کارهایی انجام دهم که نباید صورت میگرفت.
شما ممکن است حتی یک احساس را تجربه هم نکرده باشید و زمانی در مورد خواستههایتان از خود میپرسید فقط احساس بیتفاوتی داشته باشید. در این حالت تمایل طبیعی شما به خواستن چیزها خاموش شده است و نیاز دارید به خود این اجازه را بدهید که بتوانید دوباره چیزهایی را بخواهید.
بعضی از تغییرچهارچوبها میتوانند در ایجاد احساس خواستن به صورت مجدد به شما کمک کنند مانند:
* اگرچه من احساس میکنم هیچ اولویتی ندارم اما این حالت که خواستن چه چیزهایی را دوست دارم برای خودم ایجاد میکنم.
* اگرچه من مطمئن نیستم که خواستن چیزها بیخطر است اما من نگاه کردن به این موضوع را برای خودم ایجاد میکنم.
* اگرچه من واقعاً نمیخواهم که چیزی را درخواست کنم اما نگاه کردن به آنچه در پشت این احساس است را برای خودم ایجاد میکنم.
گاهی اوقات ما میترسیم که اگر چیزی را آرزو کنیم به سمت عمل کردن به آنها سوق داده شویم که این کار ترسناک است. به عنوان مثال اگر شما بفهمید که دوست دارید با کسی آشنا شوید یا میخواهید به دنبال ایجاد یک ارتباط کاری با شخص جدیدی بروید یا میخواهید در روابطی که دارید تغییر ایجاد کنید که ممکن است به شما کمکی نکند. گاهی اوقات نفی کردن خواستهها کار سادهتری از روبرو شدن با کارهایی است که برای درخواستهای جدید باید انجام دهید.
همچنین شما ممکن است متوجه شوید که میخواهید بر اساس آنچه فکر میکنید میتوانید داشته باشید تصمیم بگیرید. اگر این مورد چیزی باشد که خیلی بزرگ یا غیر قابل دسترس است آن را نفی میکنید. پس واقعاً چرا خواستن چیزی این همه ناراحتکننده است؟
اما این روش، حقیقت مهمی را که ضمیر ناخودآگاهتان میتواند به شما کمک کند و گاهی نیز سبب توقفتان شود را مورد چشم پوشی قرار میدهد. هنگامی که دیدگاهی از آنچه میخواهید ایجاد میکنید ضمیر ناخودآگاه شما شروع به فعالیت میکند که این تصور را به حقیقت برساند. هنگامی که شما آن چیزی را میخواهید نفی میکنید ناخودآگاهتان به خلق آن چیزی که الان دارید تمرکز میکند.
همچنین از آنجاییکه زبان ضمیر ناخودآگاه بیشتر احساسات و تصاویر میباشند تا کلمات، گفتن صرفاً خواستههایتان بدون داشتن احساس در پشت آنها به ضمیر ناخودآگاه نمیفهماند که نیاز است بر روی این خواستههای شما کار کند. همچنین بیان اولویتهاتان با یک فکر یا احساس ناتوان، به عنوان مثال من واقعاً میخواهم شغلی جدید در هنر داشته باشم اما راهی وجود ندارد که بتوانم با این کار درآمد خوبی داشته باشم، میتواند با توانایی شما در به دست آوردن آنچه میخواهید اختلال ایجاد نماید.
با توجه به موارد گفته شده شما نیاز دارید که:
۱- تمایل داشته باشید به آنچه که میخواهید نگاهی بیاندازید (این کار ممکن است نیاز به تپینگ داشته باشد).
۲- آنچه را که میخواهید مشخص کنید.
۳- هر گونه فکر یا احساس منفی را در مورد آنچه که میخواهید مشخص کنید.
۴- از تپینگ برای حذف احساسات و افکاری که آرزوهای شما را محدود میکنند استفاده کنید.
بدون دیدگاه