شکست به زبان ساده یعنی دست نیافتن به انتظاراتی که خودتان یا دیگران از شما دارند. در واقع هنگامی که ما قادر نباشیم به این انتظارات عمل کنیم، احساس شکست خواهیم داشت، اما در چنین هنگامی لازم است این نکته مهم را نیز به خاطر داشته باشید که شما فقط در یک زمینه خاص دچار شکست شده اید و عدم موفقیت تان به معنای ناکامی در تمامی جنبه های زندگی نیست. این نکته اولین گام اساسی برای غلبه بر احساس شکست و ناامیدی است. 

از مهمترین علل شکست و عدم موفقیت می توان نکات زیر را برشمرد:

۱ – عدم تلاش :
 هنگامی که شما مجبور به انجام کاری هستید معمولاً از علاقه و اشتیاقتان نسبت به آن عمل کاسته می شود به طوری که تمامی توان و تلاش خود را برای به ثمر رساندن آن به کار نمی گیرید. بهترین راه حل در چنین زمانی آن است که به صراحت با کسانی که شما را ملزم به انجام کار کرده اند، گفت وگو کنید و دلایل عدم علاقه تان را مطرح سازید. 

صحبت در زمینه مشکلات یکی از بهترین شنیده هایی است که در نهایت به متقاعد شدن یکی از طرفین می انجامد. در واقع اگر شما برای انجام کاری به خوبی متقاعد نشده باشید در این صورت بدون اشتیاق دست به کار می شوید و هیچ تلاشی برای آن نمی کنید که این موضوع بی حوصلگی و تنبلی در انجام امور را نیز به همراه خواهد داشت. 

برای غلبه بر احساس بی حوصلگی در انجام کارها برای خودتان در صورت به ثمر رساندن آن جایزه ای تعیین کنید. این موضوع به شما انگیزه می دهد تا برای رسیدن به خواسته تان آستین ها را بالا بزنید و با تمامی توان دست به کار شوید؛ این دقیقا همان روشی است که برای تربیت دلفین ها به کار گرفته می شود. 

مربیان پرورش دلفین ابتدا با طعمه قرار دادن یک ماهی، حیوان را تشویق به پرش می کنند. هر بار که دلفین به طعمه دست می یابد، ماهی را در محل بالاتری قرار می دهند تا به این صورت دلفین را تشویق به پرش بالاتری کنند. شاید در این میان دلفین حتی به مراتب موفق به گرفتن ماهی نشود، اما با این حال دست از تلاش نمی کشد و هر بار سعی می کند پرش بلندتری داشته باشد. 

در واقع مربی با این کار حیوان را در بلاتکلیفی قرار می دهد و دلفین نیز این پیام را به خوبی دریافت می کند. از این رو با اینکه می داند با هر پرش فقط ۵۰ درصد شانس موفقیت دارد، اما برای رسیدن به طعمه موردنظر تلاش می کند، چرا که می داند اگر قادر نباشد در هر پرشی به ماهی برسد دفعه بعد مجبور است برای دستیابی به آن پرش بلندتری داشته باشد. در مورد انسان ها نیز وضعیت به همین صورت است.



۲ – عدم اعتماد به نفس :
 گاهی شما تمامی توان و نیروی خود را برای بهتر انجام شدن امور به کار می گیرید، ولی به دلیل عدم اعتماد به نفس، خود را موفق نمی دانید. برای غلبه بر چنین احساسی لازم است نخست خود را باور کنید و با گسترش افکار مثبت در وجودتان، آنها را جایگزین افکار و گرایشات منفی ذهنتان نمایید؛ به این روش خود الهامی نیز می گویند. 

در واقع هرگاه به حد کافی احساس دلگرمی و امیدواری نداشتید کافی است چندین بار به خودتان بگویید: من به خودم مطمئنم ، من سرشار از انرژی و اشتیاق هستم ، من همان کسی هستم که می توانم فقط از عهده این کار بربیایم و… . با این کار و تکرار چندین باره این جملات، این اطمینان و اعتماد ملکه ذهنتان خواهد شد و ناخودآگاه در انجام امور به شما دلگرمی خواهد داد. بعد از مدتی متوجه می شوید که پیش از انجام هر کاری از روی عادت ابتدا به خود پشتگرمی می دهید و سپس اقدام به انجام امور می کنید.

موفقیت و شکست
موفقیت و شکست


۳ – ترس از شروع کار : یکی از خصوصیات ذاتی انسان ها این است که در برابر هر پدیده جدیدی مقاومت می کنند و به راحتی آن را نمی پذیرند. هر یک از ما این ویژگی را در درجات مختلف دیدیم، بنابراین هنگامی که کاری را برای اولین بار انجام دهید احساس تنش و اضطراب ناشی از آن امری عادی خواهد بود.

بهترین شیوه برای غلبه بر تشویش و اضطراب در چنین مواقعی استفاده از قدرت تجسم و تصور فکر است. با قدرت تصور فکرتان می توانید پیش از اینکه برای انجام کاری دست به کار شوید، خود را در حال انجام آن تصور کنید. در واقع با تکرار و تمرین آن فعالیت در ذهنتان برای نخستین بار، اما در مراتب مختلف آن را انجام می دهید. 

با این تمرین هنگامی که نخستین بار مشغول به کار می شوید گویا این فعالیت را پیش از این نیز انجام داده اید و دیگر برایتان تازگی نخواهد داشت. به این ترتیب می بینید که اضطراب و تنش نیز به اندازه قابل توجهی کاهش می یابد.

۴ – اهداف غیرواقعی : این عامل را می توان یکی از مضرات اعتماد به نفس بالا دانست. در این حالت شما بدون آنکه متوجه ماهیت هدف موردنظرتان باشید، برای رسیدن به آن تلاش می کنید. درحالی که پیش از هر اقدامی باید ابتدا ماهیت هدف و همچنین زمان لازم برای دستیابی به آن را برآورد کنید. 

اگر بدون توجه به چنین نکاتی دست به کار شوید، وقتی به نیمه راه تلاش خود می رسید، احساس ناامیدی و خستگی می کنید و به سرعت از ادامه هدفتان دست می کشید یا ترجیح می دهید که مسیر دستیابی به آن را تغییر دهید. یا گاهی اوقات حتی تصمیم به تغییر هدفتان خواهید داشت. برای جلوگیری از چنین پیامدهایی لازم است پیش از حرکت به سوی هدفتان تفاوت میان هدف نهایی و اهداف مرحله ای را به خوبی بدانید.

هدف نهایی غایی ترین خواسته ای است که شما در پی رسیدن و دست یافتن به آن هستید، اما اهداف مرحله ای، آن دسته اهدافی هستند که در روند دستیابی به هدف نهایی در سر راه مسیرتان قرار دارند و به شما در این راه یاری می رسانند. 

پس به خاطر داشته باشید که همواره در مواجهه با هر گونه ناکامی باید هدف نهایی خود را ثابت نگه دارید. آنچه در این مواقع باید تغییر کنند اهداف مرحله ای هستند. بنابراین با درایت کافی به اهداف بلندمدت خود بنگرید و برای دستیابی راحت تر به خواسته تان، آن را به اهدافی کوچک تر تقسیم کنید. اولین نشانه درایت یک فرد آگاه، داشتن هدفی مشخص، قابل کنترل، دست یافتنی و ثمربخش در گستره خاصی از زمان است.

اکثر اوقات ما نمی توانیم جلوی روند پیشامدها و حوادث را بگیریم، اما به طور حتم قادر هستیم واکنش ها و رفتارهای خود را در هنگام رویارویی با حوادث تغییر دهیم. انسان ها فقط برای گلایه و شکایت از سختی های زندگی به این جهان پا نگذاشته اند. 

شاید این صحبت کمی تکراری باشد، اما به این نکته عمیق تر بیندیشید که زندگی هر یک از ما دارای معنای وسیع تری است. اگر بتوانید این موضوع را به خوبی برای خودتان به صورت یک باور بپذیرید در این صورت خواهید دید که تمامی شکست ها ناگوار نیستند، بلکه هر شکستی تجربه ای عبرت انگیز است که به موفقیت های روشن آینده می انجامد.

ساسان جعفرنیامشاهده نوشته ها

Avatar for ساسان جعفرنیا

مشاور، مجری و مدرس کسب و کار اینترنتی دیجیتال مارکتینگ، فروشگاه اینترنتی، طراحی و بهینه سازی سایت سئو، توسعه دهنده سایت های شرکتی، فروشگاهی، اداری، خبری، آموزش آنلاین، رزرواسیون هتل و تور، اخذ نماد اعتماد الکترونیکی و درگاه بانکی، متخصص در صنعت چاپ و نشر کتاب، تهیه طرح های اقتصادی و توجیهی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *