کتاب راه و رسم کارآفرینی، مجموعهای از درسهای زندگی است. این کتاب، حاوی عادتها، طرز فکرها و داستانهایی است که نشان میدهند چگونه نویسندگانش موانع را پشت سر گذاشتند تا آزادی و رفاه را به زندگی خود بیافزایند.
از اینکه این کتاب را برای مطالعه انتخاب کردید، بسیار سپاسگزاریم. یکی از رایجترین عادتهای کارآفرینان موفق، یادگیری مادام العمر است. مطالعه کتاب، و انجام این کار با ذهنی باز، یکی از بهترین راهها برای یادگیری است.
اگر در حال مبارزه و کشمکش هستید، برای چیزهای بیشتری تلاش میکنید، یا میخواهید زندگی رویاییتان را داشته باشید، پس در جای درستی هستید. شما تنها نیستید. این احساس شما طبیعی است. یادگیری از داستانهای دیگران، روشی باورنکردنی برای کمک گرفتن است. شما در مسیری مادام العمر برای ایجاد راه و رسم کارآفرین شخصی خودتان هستید.
بخشی از کتاب راه و رسم کارآفرینی:
تنها چیزی که کل موفقیت مرا تغییر داد
درسهای یاد گرفته شده از سبک زندگی در کاروان، از بهترین درسهایی آموخته شده در زندگیاند که ناشی از ضرورت هستند. تنها عادت تأثیرگذار تغییر دهنده زندگی که من ایجاد کردم، دقیقاً به همین روش به وجود آمد.
در سال 2016، ناگهان احساس کردم که باید برای مدتی زندگی را به حالت تعلیق درآورم، همه چیز را در انباری در فلوریدا بگذارم و به اورگان برگردم تا با مادرم وقت بگذرانم. این یکی از آن تصمیمات ناگهانی بود که یکدفعه گرفتم. فقط احساس میکردم که باید آن را انجام دهم.
مادرم در دهه 80 زندگی خود بود و من میخواستم فرزندانم وقت بیشتری با او بگذرانند. بنابراین به سرعت دست به کار شدیم. در واقع، از زمانی که این تصمیم گرفتم، تا زمانی که به اورگان رفتیم، فقط چند هفته طول کشید. معمولاً من وقتی تصمیمی میگیرم، در انجامش معطل نمیکنم.
ما چند ماه آنجا بودیم و واقعاً از زمانی در کنار خانواده میگذراندیم، لذت میبردیم. سپس، یک روز، من و همسرم برای یک رانندگی طولانی رفتیم و در آنجا یک نمایندگی بزرگ فروش ماشینهای کاروان را دیدیم.
من که خاطرات خوبی از تعطیلات دوران کودکی داشتم، میخواستم توقف کنم و این ماشینها را به همسرم نشان دهم. در آن لحظه، میل به بیرون رفتن در جاده و نشان دادن کشور به خانوادهام آنقدر قوی و سریع شد که در همانجا یک کاروان خریدم.
پسر بزرگترم که در آن زمان در برزیل زندگی میکرد، برای پیوستن به ما به اورگان آمد و ما راهی جاده شدیم. در آن زمان، من پنج شرکت را اداره میکردم و مدیر ارشد فناوری مجازی دو شرکت دیگر نیز بودم. نمیدانستم چگونه میخواهم همه اینها را در جاده انجام دهم، اما مصمم بودم که آن را محقق کنم.
سپس متوجه شدم که دو نوع کارآفرین وجود دارد: برنامه ریزان و انجامدهندگان. من همیشه یک انجام دهنده و آماده پریدن از هواپیما و ساخت چتر نجات در حین سقوط بودهام. یک ضرب المثل قدیمی میگوید: بخت و اقبال به افراد جسور رو میکند، و این همیشه اعتقاد و رویکرد من بوده است.
برای مثال، سالها قبل، زمانی که میخواستم پرواز را یاد بگیرم، یک هواپیما خریدم: یک سسنا 182RG. این قبل از گرفتن گواهینامه خلبانی بود، سپس گواهینامه را گرفتم. بدون هیچ شکی در ذهنم، میخواستم خلبان شوم، بنابراین برای خودم جایی تردیدی باقی نگذاشتم. از این گذشته، من قبلاً یک هواپیما خریده بودم و اگر نمیدانستم چگونه با آن پرواز کنم، به بزرگترین وزنه کاغذ جهان تبدیل میشد.
بنابراین در حالی که هنوز نمیدانستم چگونه میخواهم این ماجراجویی زندگی در جاده را اجرا کنم، مطمئن بودم که آن را کشف خواهم کرد.
در آن زمان با حل برخی از مسائل فنی مانند دریافت یک برنامه اینترنت قوی روی تلفن همراه شروع کردم تا اطمینان حاصل کنم که میتوانم در صورت نیاز آنلاین شوم. من بیش از 750 دلار در ماه برای این طرح تلفن همراه پرداخت میکردم.
همچنین برنامهام را تغییر دادم تا بعدازظهرهایم را آزاد کنم. نمیدانستم که این به تنهایی به یک تغییر رادیکالی در زندگیام تبدیل میشود که سالها بعد نیز همچنان به آن پایبند خواهم بود و بهرهوریام را فراتر از باور تغییر میدهد.
و دیگر اینکه میدانستم باید در جاده بداهه کاری کنم و ابتکار عمل نشان دهم. اما چیزی که مرا شوکه کرد، این بود که سبک سفر و زندگی در کاروان کمی تغییر کرده بود و من برای آن آماده نبودم.
رویکرد سبک آزاد «رانندگی کن و هرجا که میخواهی توقف کن»، به یک رویکرد فوقالعاده ساختارمند تبدیل شده بود، و باید از قبل قرار و رزرو میداشتی که این مورد تا حدودی مرا اذیت میکرد. چند ماه اول، به سختی یک برنامه زمانی یا رویکرد منسجم داشتیم.
اما من یک طرح چیدم و آن را اصلاح کردم تا اینکه به یک راه حل کامل دست یافتم. این چیزی است که به آن رسیدم:
اول از همه، جابجایی کاروان زمان میبرد. برای رفتن به جاده، باید چیزهای زیادی را جمع کنید. همچنین در زمانهای خاصی باید پارکها را تخلیه کرد، درست در وسط روز، و در حالی مشغول کار کردن بودم. اما باید خودم را با این شرایط وفق میدادم.
سپس به این راه حل رسیدم که هر بار یک هفته یا حداقل چندین روز در یک مکان بمانم و فقط آخر هفتهها رانندگی کنم.
این برنامه، واقعاً کمک زیادی کرد. البته گاهی اوقات با چالشهایی نیز رو به رو میشدیم و مجبور بودیم بداهه کاری کنیم، ولی معمولاً این کار به خوبی انجام میشد. اما من یک مشکل بزرگ دیگر هم داشتم که پیشبینی نکرده بودم: دسترسی به اینترنت. هر کاری که انجام میدهم، به صورت آنلاین است و باید اینترنت خوبی داشته باشم. بدون دسترسی به اینترنت، هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم، و اینترنت پارکها هم وحشتناک و اغلب بسیار کند بود. بنابراین به راه حلی متفاوت نیاز داشتم.
باید یک بار دیگر رویکردم را اصلاح میکردم و بعد از آن فقط در پارکی که در 10 مایلی استارباکس قرار داشت میماندم. بله، استارباکس به دفتر سیار من در جاده تبدیل شد و شیوه کسب و کارم را کاملاً متحول کرد.
هنگام برنامه ریزی برای توقف بعدی، پارکی را پیدا میکردم که نه فقط در نزدیکی استارباکس باشد، بلکه در ساعت 5 صبح باز شود. این جزئیات کوچک، به عنصر حیاتی در راه حل من تبدیل شدند.
ساعت 4 صبح از خواب بیدار میشدم و در حالی که همه خواب بودند، برنامه صبحگاهیام را در کاروان انجام میدادم. ایمیلهای روزانهام را مینوشتم، برنامههای روزانهام را مشخص میکردم، چند دقیقهای را صرف خواندن یا نوشتن میکردم و سپس حدود ساعت 4:45 صبح، اغلب، اما نه همیشه، با پسرم، تالس، به استارباکس میرفتم.
رسیدن به استارباکس چند دقیقه قبل از باز شدن آنها نیز به یک ضرورت تاکتیکی تبدیل شد، چون به مکانی برای پارک نیاز داشتم که آنقدر نزدیک باشد تا بتوانم به وای فای آنها وصل شوم. بعد که باز میکردند، میرفتم داخل و یک دم نوش داغ و شاید هم یک ساندویچ صبحانه میگرفتم و مدتی داخل آن کار میکردم.
همه اینها قبل از کووید بود، بنابراین هیچ یک از محدودیتهای دیوانه کننده آن زمان وجود نداشت. گاهی اوقات ساعتها در داخل کار میکردم، اگر سرشان شلوغ نبود، کاری به من نداشتند. اما اگر سرشان شلوغ بود، به ماشینم برمیگشتم و بیرون ماشین کار میکردم.
من همیشه از آنها چیزی میخریدم. چون برای کسب و کارشان احترام قائل بودم و هرگز بدون خرید چیزی، از اینترنتشان استفاده نمیکردم. از استارباکس به خاطر مهمان نوازی و راه حلی که در حین سفر در سراسر کشور به من دادند، بسیار سپاسگزارم.
همچنین میکروفون و پادکستم را به داخل ماشین میبردم، انواع صدا و تصویر را ضبط میکردم. چندین دوره ایجاد کردم، وبینارهای لایو را میزبانی کردم، در جلسات لایو شرکت کردم – و تمام این کارها را فقط با «موبایل» انجام دادم. من هر روز تا حوالی ظهر در استارباکس بودم و بعد برای ناهار به خانه برمیگشتم. دخترم در یک مدرسه مجازی آنلاین بود و معمولاً تا ظهر یا ساعت 1 بعد از ظهر در مدرسه بود. سپس بقیه روز را تعطیل میکردیم و در کنار هم بودیم.
ما از هر یک از پارکها و مکانهای سراسر ایالتهای غربی و مرکزی ایالات متحده گذشتیم – از یلوستون، تا یوسمیت، تا گراند کانیون و یخچالهای طبیعی شمال، یادبود ملی برج شیاطین، اسب دیوانه، کوه راشمور، لیتل بیگورن (محل آخرین جایگاه کاستر) و هر مکانی که میتوانید بین کالیفرنیا و مینه سوتا، تا تگزاس و از جنوب تا فلوریدا تصور کنید.
این لذتبخشترین دورانی بود که تا به حال داشتم و خانوادهام نیز آن را دوست داشتند.
این سفر برای من متحول کننده بود، نه فقط به خاطر زمان خوبی که در کنار خانواده سپری شد و تمام کشور و مکانهای زیبایی که دیدیم، بلکه به دلیل روتینی که مجبور به انجامش بودم. روتین بیدار شدن در ساعت 4 صبح تا به امروز در ذهن من مانده است، و میتوانم به شما اطمینان دهم که این تنها کلید موفقیت من و تواناییام در تولید محتوا، دورهها و آموزشها و شرکتهای SaaS است.
به عنوان مثال، معمولاً حدود 18 ماه یا بیشتر طول میکشد تا یک شرکت نرمافزاری یک پلتفرم جدید SaaS (نرم افزار به عنوان سرویس) ایجاد و منتشر کند. و بعد از راهاندازی، حدود یک سال دیگر طول میکشد تا آن را به سودآوری برسانند و دو تا سه سال دیگر نیز طول تا به درآمد خوبی از آن برسند. این در صنعت نرمافزار، امری طبیعی است.
اما به دلیل همین یک عادت زود بیدار شدن، در نه ماه گذشته توانستم نه تنها یک، بلکه سه پلتفرم جداگانه SaaS و با سودآوری شش رقمی یا بیشتر در سال اول راهاندازی کنم. اغراق نیست اگر بگویم که من به تنهایی در ساعات قبل از سحر، بیشتر از اکثر مردم در تمام طول روز، کار انجام میدهم.
در واقع، من آنقدر عاشق این رویکرد تاکتیکی قبل از سحر شدهام، که هر از گاهی برای یک مدت کوتاه، معمولاً حدود یک هفته، افراط میکنم و ساعت 3 صبح یا حتی 2:30 صبح از خواب بیدار میشوم. این کار را در فواصل کوتاه، و هر چند روز یک بار انجام میدهم تا واقعاً در هر طرحی که روی آن کار میکنم، پیشرفت عظیمی داشته باشم.
بله، میدانم، این برای بیشتر افراد پیچیده به نظر میرسد. اما همین یک تاکتیک زودتر از خواب بیدار شدن، تأثیرگذارترین تصمیم در کل دوران کاری من بوده است.
شاید در حین خواندن این مطلب با خودتان بگویید که نمیتوانید این کار را انجام دهید، که یک آدم سحرخیز نیستید. اما این فقط داستانی است که شما در ذهنتان برای خودتان تعریف میکنید.
حقیقت این است که به آسانی میتوان این تغییر را ایجاد کرد، اما نیازمند نظم و انضباط و تعهد است. اگر میخواهید نتیجه زندگی یا کسب و کارتان را تغییر دهید، نمیتوانید همان کارهایی را ادامه دهید که همیشه انجام میدادید.
مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که با زودتر خوابیدن، به زود بیدار شدن عادت نمیکنید. خیر، بلکه با زودتر بیدار شدن به آن عادت میکنید! این بدان معناست که صرف نظر از ساعتی که به رختخواب میروید، باید زنگ ساعت را تنظیم کرده و بلند شوید. شما باید 100% متعهد شوید که روز خود را زودتر شروع کنید.
به من اعتماد کنید، پس از چند روز زود بیدار شدن اجباری، طبیعتاً زودتر به رختخواب میروید. اکثر آمریکاییها ساعتها در روز، معمولاً شبها قبل از رفتن به رختخواب، به تماشای تلویزیون مشغول میشوند. من میتوانم به شما اطمینان دهم که با استفاده از این رویکرد، میتوانید هر روز دو تا سه ساعت بازدهی بیشتر داشته باشد، چون با زودتر خوابیدن، زمان تماشای تلویزیون را کاهش داده و آن را به زمان پربار تغییر میدهید.
اگر این کار در ابتدا برایتان سخت بود، فقط زمان شروع خود را هر بار یک ساعت تغییر دهید. مثلاً به جای ساعت 7 صبح ، 6 صبح از خواب بیدار شوید. سپس چند هفته بعد، آن را به ساعت 5 صبح تغییر دهید. سپس چند هفته بعد، 4:30 صبح، سپس 4 صبح. انجام این کار در طول زمان بسیار ساده است، فقط کافیست کارهایی را انجام دهید که دیگران انجام نمیدهند، تا به چیزهایی برسید که آنها نمیرسند.
میتوانم به شما بگویم که از هر چهار نفر، سه نفر به این رویکرد اعتراض میکنند. با این حال، همان یک نفری که این رویکرد را پیش میگیرد، بی نهایت از من تشکر میکند و از تغییر در بهرهوری خود شگفت زده میشود.
فهرست مطالب کتاب راه و رسم کارآفرینی
مقدمه… 6
1 داشتن انگیزه مهم است… 7
نوشته رِی برهم…. 8
2 تنها چیزی که کل موفقیت مرا تغییر داد. 12
نوشته تروی بروسارد.. 13
3 نکته اصلی، اقدام کردن است… 20
نوشته لیزا مکنیر پالمر.. 21
4 نقشه ساخت کارآفرین.. 27
نوشته ژان ساکسبی….. 28
5 عادات روزمره صاحب کسب و کار در طول یک هفته معمولی… 37
نوشته مونیکا روبومبورا 38
6 عادت مطالعه. 45
نوشته تونی پیسانلی….. 46
7 تابآوری: بدون تفکر و آینده نگری، کاری را شروع نکنید.. 53
نوشته چاریل وولف……. 54
8 یک مسیر حساب شده و هدفمند.. 61
نوشته کاتالین کویل….. 62
9 هرگز تسلیم نشوید.. 70
نوشته فرانی بوریک……… 71
10 جهان بینی شما، باعث متوقف شدنتان میشود. 78
نوشته سوفی بنشیتا ماون…. 79
11 عادت یادگیری از دیگران.. 89
نوشته کریستینا پیترز. 90
12 کارآفرین بودن یا نبودن.. 97
نوشته پاتریشیا شرمن….. 98
13 پیام رسان غیرقابل توقف… 104
نوشته لیندا بِری…… 105
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.