8 دشمن قسم خورده سرسختی ذهنی

8 دشمن قسم خورده سرسختی ذهنی


8 دشمن قسم خورده سرسختی ذهنی

مسیری طولانی باید طی کنید تا یاد بگیرید چگونه با وجود اینکه با شرایط پیچیده و موانع روبرو می­شوید، باز هم مطمئن باشید که توانایی استقامت دارید. اگر ایجاد انعطاف‌پذیری ذهنی آسان بود، هرکسی می­توانست آن را انجام دهد و تسلیم شدن برای­مان عجیب بود. حقیقت این است که زندگی همیشه در مسیر ما سنگ اندازی می­کند که ممکن است در آن لحظه فکر کنیم ما را از پا می­اندازند. به همین دلیل، وظیفه ما این است که ذهن­مان را طوری تربیت کنیم که بتوانیم زیر بار یأس و ناامیدی که هنگام شرایط دشوار اعتماد به نفس و خوش بینی ما را تضعیف می­کنند، دوام بیاوریم.

در طول مسیر با دشواری­های متعددی روبرو می­شوید. در واقع، ممکن است همین الان هم با برخی از آنها آشنا شده باشید. زمانی‌که مدیریت اوضاع دشوار می­شود، هر یک از این دشواری­ها سعی می­کنند شما را بترسانند و تحت فشار قرار بدهند تا تسلیم شوید.

در ادامه، به 8 خطر رایجی که در مسیر شکوفای مقاومت روانی افراد وجود دارد، نگاهی می­اندازیم. با اتمام این فصل، دیگر می­دانید دقیقاً چه اقداماتی بکنید چرا که توانسته­اید به تدریج اراده خود را قوی کنید. اگر بتوانید قبل از آنکه سروکله‌شان پیدا شود آنها را تشخیص بدهید، قطعاً برای غلبه بر آنها مجهزتر خواهید بود.

دشمن 1- دلسوزی برای خود

ما با داشتن احساس تأسف، فرسوده می‌شویم و انرژی زیادی از دست می‌دهیم. همچنین اراده­مان را از بین می­برد طوری که باعث می­شود بیشتر دوست داشته باشیم خودمان را تسلیم شکست کنیم تا اینکه اوضاع دشوار را تحمل کنیم. همچنین به جای آنکه کاری کند که ذهن­مان سرسخت‌تر شود تا راه خودمان را در آن شرایط پیدا کنیم، ما را به سمتی می­برد که در نهایت می‌بینم در شرایط نامطلوب غرق شده­ایم.

اینگونه رفتارمان نیز تحت تأثیر قرار می­گیرد. یعنی به جای آنکه آستین بالا بزنیم و استوار و محکم بایستیم، روی این موضوع تمرکز می­کنیم که همه چیز به هم ریخته است. چنان در این مسائل منفی غوطه‌ور می‌شویم که به ما اجازه نمی­دهند اقدامات لازم را برای غلبه بر شرایط نامساعد انجام دهیم.

این نوع رفتار خطری است که در ذات دلسوزی نهفته است و مانند سمی کشنده برای انعطاف‌پذیری ذهنی به شمار می­رود.

دشمن 2- تردید به خود

اگر در هنگام بروز شرایط نامساعد به توانایی و مهارت خود اعتماد نداشته باشید، سرسخت بودن واقعاً دشوار می­شود. مسأله اصلی این است که به ندرت نداشتن توانایی و مهارت، عامل اصلی و مشخص­کننده شکست یا پیروزی در مقابل شرایط است. در حقیقت عامل تعیین­کننده معمولاً عدم‌ اعتماد به نفس است. این احساس باعث می­شود اقدامی نکنید که به مراتب خطر بزرگتری برای موفقیت محسوب می­شود.

البته اینکه نسبت به خود شک داشته باشید صرفاً چیز بدی نیست. اتفاقاً طبیعی هم هست. چون مغز انسان اینطور برنامه­ریزی شده که نه تنها ما در برابر کارهای سخت آتی محافظت کند، بلکه ما را برای آنها نیز آماده کند. مدیرعامل­ها، ورزشکارهای درجه یک، کارگردان­های برجسته، و حتی رئیس جمهورها نیز این احساس را تجربه می­کنند.

دشمن 3- منتقد درونی

این دشمن به دشمن شماره 2 مربوط می­شود، اما اینقدر مهم هست که خودش هم به تنهایی مورد توجه قرار بگیرد چراکه می­تواند بر اراده ذهنی ما چنان تأثیری بگذارد که آن را از کار بیندازد.

همه ما منتقد درونی داریم همان صدایی که در ذهن­مان می­گوید به اندازه کافی خوب، زرنگ، یا جذاب نیستیم. این صدا همان عیب ‌جویی­هایی است که سعی می­کنند ما را متقاعد کنند سزاوار موفقیتی که دنبال می‌کنیم، نیستیم. در هر کاری که انجام می­دهیم یک ایرادی پیدا می­کند، و ادعا می­کند که بقیه هم همین کار را می­کنند.

احتمالاً در حین اینکه دارید سرسختی ذهنی را در خود پرورش می‌دهید، به شما اثبات شود که منتقد درونی از بقیه دشمن‌ها چالش برانگیزتر است. نه تنها روی جنبه­های منفی عملکردتان (چه واقعی و چه خیالی) انگشت می­گذارد، بلکه شما را وارد می‌کند همانگونه رفتار کنید. وقتی که دیگر ذهن­تان درگیر نکات منفی شد، این منتقد درونی­تان است که موفق شده حواس شما را از تقویت اراده­تان پرت کند.

دشمن 4- ترس

ترس به شکل­های گوناگونی ظاهر می­شود. از اینکه دیگران را ناامید کنیم می­ترسیم. از اینکه انتظاراتشان یا انتظارات خودمان برآورده نشود، می‌ترسیم. از شکست می­ترسیم. از موفقیت می‌ترسیم. از هر چیزی که ناآشنا و گمنام باشد نیز می­ترسیم.

فرقی نمی­کند که ترس چه شکلی باشد، به هر حال انعطاف‌پذیری ذهنی ما را نابود می‌کند. باعث می­شود که اراده­مان تحلیل برود، احساسات زیانبار بروز دهیم و روی نتایج منفی که احتمال دارد رخ دهند تمرکز کنیم. در نتیجه اینقدر از فکر احتمال بروز شکست درمانده می­شویم که عملاً هیچ کاری نمی­توانیم انجام دهیم.

ترس شکل واقعیت را خراب می­کند و اینطور به ما تلقین می­کند که اگر با همین روند پیش برویم، قطعاً با شکست و فاجعه مواجه می­شویم. اگر به ترس اجازه دهیم که در ذهن­مان جا خشک کند، در نهایت می­بینیم که حتی قبل از اقدام به کاری، خود را شکست خورده حس می­کنیم. اما احتمال بروز فاجعه از کارهایی که انجام می­دهیم به قدری کم است که اصلاً ارزش توجه کردن ندارند.

کاری که ترس می­کند این است که هر پیامد منفی که ممکن است رخ دهد را می­گیرد، تأثیر آن را چند برابر بزرگتر می­کند و سپس به ما تحویل می­دهد. مثلاً اگر در شرف ارائه دادن هستیم، امکان دارد ترس­مان به ما بگوید حتماً مخاطبین ما را مسخره می­کنند و تا ابد مهر یک شکست‌خورده نالایق به پیشانی­مان زده می­شود. احتمال دارد فقط به خاطر اینکه شاید یک سری چیزها همانطور که برنامه‌ریزی شده بود پیش نرود، قید اینکه می­توانیم تأثیر مطلوبی روی مخاطبانمان بگذاریم را بزنیم.

دشمن 5- تنبلی

اینکه احساس تنبلی کنید اصلاً بد نیست. همینطور اگر بخواهیم از فرصت استراحت استفاده کنیم. در حقیقت باید به طور مرتب اینکار را انجام دهیم، در غیر این صورت به خاطر فشار زیاد از پا می­افتیم که این خود خطری جدی‌تر از تنبلی برای عملکرد و بهره­وری ماست. با این حال، اگر تنبلی همینطور به حال خودش رها شود، باعث ایجاد تنبلی­های دیگر شود.

فرض کنید که صبح زنگ ساعت­تان به صدا در می­آید و به جای اینکه به سرعت از تخت خواب بیرون بیایید، ساعت را دوباره کوک می­کنید. بعد از چند دقیقه، یکبار دیگر آن را کوک می‌کنید و یکبار دیگر. وقتی که در نهایت بلند می­شوید، احساس بی‌حالی می­کنید. اما باید به سرعت کفش‌هایتان را بپوشید چون دیرتان شده است. صبح­تان خیلی افتضاح شروع شد و همین هم عملکردتان را در کل روز خراب می­کند.

در این مثال، تنبلی صبح، در را به روی احساس رخوتی که در کل روز می­ماند باز کرد. به همین ترتیب این رخوت باعث می‌شود که کمتر بتوانید وقتی اوضاع به هم می­ریزد، ایستادگی کنید. یعنی به جای اینکه در مقابل ناملایمات محکم بایستید و مقاومت کنید، سستی ذهنی که به وجود آمده شما را ترغیب می­کند تا شکست را بپذیرید.

8 دشمن قسم خورده سرسختی ذهنی
8 دشمن قسم خورده سرسختی ذهنی

دشمن 6- کمال‌گرایی

کسی نیست که دلش نخواهد بی عیب باشد. در محل کار، دوست داریم ارائه‌مان بی­نقص باشد. در خانه، دلمان می‌خواهد هیچ جا به‌هم‌ریخته و نامرتب نباشد. وقتی ورزش می‌کنیم، دوست داریم حرکات­مان بی‌نقص باشد. در مدرسه، دلمان می‌خواهد در تمام تکالیف و امتحانات بالاترین نمره را بگیریم.

در یک کلام ترجیح می­دهیم کامل و بی‌نقص باشیم.

برای اکثرمان قبول اینکه کامل نیستیم سخت نیست. اما برای بعضی از ما، اینکه کمتر از تمام و کمال باشیم توهین به احساسات­مان محسوب می­شود. نمی­شود چنین چیزی را پذیرفت. به همین خاطر سخت تلاش می­کنیم تا در هر کاری که انجام می­دهیم بی­نقص باشیم، تا از یک طرف انتظارات خودمان را برآورده کرده باشیم و از طرف دیگر از برآورده نشدن انتظارات دیگران دوری کنیم.

اما مشکل اینجاست که کامل­گرایی آفت سرسختی ذهنی است. هیچ چیزی مثل عیب‌جویی­هایی که در ذهن­مان می­چرخند و هیچ عملکردی را جز اینکه بی­نقص باشد قبول نمی­کند، اینقدر عالی نمی‌تواند باعث اقدام نکردن و تحلیل انعطاف‌پذیری ذهنی شود. این خودآزاری مسبب شک به خود می‌شود و صحنه بازی را به دست منتقد درونی می‌دهد.

دشمن 7-توجه زیاد به احساسات

احساسات­ می‌توانند بهترین متحد یا بدترین دشمن ما باشند. گاهی، خوشحال، امیدوار، عاشق و باانگیزه هستیم؛ احساسات مثبتی که ما را نسبت به آینده مطمئن، خوشنود و خوش‌بین می‌کنند. و گاهی دچار خشم، ناراحتی و حسادت می‌شویم. این احساسات منفی ما را به سمت درماندگی و ناخشنودی می­کشانند و در ما اضطراب بیهوده ایجاد می‌کنند.

در واقع مسأله اصلی عدم توانایی در کنترل آنهاست. زمانی که چنین اتفاقی بیافتد، خیلی راحت در افکار منفی غرق می‌شویم، چنان که هر چه بیشتر از منابع احساسی خود را تسلیم احساسات منفی می‌کنیم، به همان اندازه برای اینکه هنگام بروز چالش و سختی، ذهنی قوی داشته باشیم و بااراده بمانیم، ناتوان می‌شویم.

دشمن 8- باورهای محدودکننده

همه ما دارای مجموعه­ای از نقاط قوت و نقاط ضعف هستیم. همچنین باورهای خاصی درباره توانایی­های خود داریم. این باورها گاهی هم راستا با واقعیت نیستند؛ ما حتی در مواردی هم که در آنها نقصی نداریم، تصور می‌کنیم دارای عیب هستیم. وقتی چنین بشود، باورهایمان جلوی توانایی ما را می­گیرند تا نتوانیم برای رسیدن به اهداف خود قاطعانه عمل کنیم. در کل اینکه ما را محدود می‌کنند.

به عنوان مثال فرض کنید که درباره شروع یک کسب و کار جانبی فکر می­کنید. در ادامه چند باور محدودکننده که در این مورد رایج هستند ذکر شده:

·

“من برای شروع کسب و کار زیادی پیرم.”

·

“من تجربه­ای در اداره کسب و کار ندارم. بدون تجربه هم که حتماً شکست می­خورم.”

·

“ایده محصولم احمقانه است. مردم این محصول را نمی‌خرد.”

این تصورات همگی شامل اشتباهاتی هستند، چرا که چیزهایی را خاطر نشان می‌کنند که یا غلط هستند یا بی پایه و اساسند. مثلاً، هیچ وقت برای شروع کسب و کار بیش از حد پیر نیستید. میلیون­ها نفر بدون داشتن ذره­ای تجربه، با موفقیت کسب و کارشان را شروع کرده‌اند. همچنین، اگر می‌خواهید بدانید مردم محصول شما را می­خرند یا خیر، هیچ راهی جز عرضه کردن آن ندارید.

مشکل باورهای محدودکننده اینجاست که قبل از اینکه شروع به کاری کنیم، در کار ما اخلال ایجاد می‌کنند؛ اینگونه که ما را متقاعد می‌کنند که آمادگی دستیابی به آنچه برایش تلاش می‌کنیم را نداریم. مگر اینکه بر این افکار بیرحم درباره خودمان غلبه کنیم، وگرنه هرگز نمی‌توانیم در برابر سختی و فشار ایستادگی کنیم. در غیر اینصورت، ناخواسته مانع رشد فردی خود می‌شویم و نمی‌توانیم به حداکثر پتانسل خود دست یابیم.

 

تمرین 1 سرسختی ذهنی

ابتدا هشت دشمن سرسختی ذهنی که قبلاً به آنها اشاره کردیم را مرور کنید و ببینید کدام یک از آنها برای انعطاف‌پذیری ذهنی شما مشکل ایجاد می‌کنند. ممکن است با یکی از آنها واقعاً درگیر باشید. شاید هم با چند تا از این دشمنان. آنها را روی یک تکه کاغذ بنویسید و آن را روی میز خود جلوی چشمتان بگذارید.

این تمرین کوتاه باعث می‌شود از چالش‌هایی که باید هنگام ایجاد سرسختی ذهنی بر آنها غلبه کنید، کاملاً آگاه باشید.

زمان لازم: 5 دقیقه

 

ادامه دارد …

برگرفته از کتاب سرسختی ذهنی

 

کتاب سرسختی ذهنی
کتاب سرسختی ذهنی

ساسان جعفرنیامشاهده نوشته ها

Avatar for ساسان جعفرنیا

مشاور، مجری و مدرس کسب و کار اینترنتی دیجیتال مارکتینگ، فروشگاه اینترنتی، طراحی و بهینه سازی سایت سئو، توسعه دهنده سایت های شرکتی، فروشگاهی، اداری، خبری، آموزش آنلاین، رزرواسیون هتل و تور، اخذ نماد اعتماد الکترونیکی و درگاه بانکی، متخصص در صنعت چاپ و نشر کتاب، تهیه طرح های اقتصادی و توجیهی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *