سرسختی ذهنی و تاب آوری ذهنی
قبلاً هم اشاره کردیم که “سرسختی ذهنی” و “تاب آوری ذهنی ” گاهی هم معنی با هم در نظر گرفته میشوند. بسیاری از افراد وقتی از آنها صحبت میکنند، تصور میکنند که این دو یکی هستند. اما در واقع، این دو خصیصه مجزا از هم هستند. هرچند که تمایز بین آنها بسیار ظریف است، اما مهم است.
درک تفاوت بین “سرسختی ذهنی” و “تاب آوری دهنی” بدین جهت ضروری است که هنگامی که زحمت میکشیم تا ذهنمان را بازسازی کنیم و واکنشهای ذاتی خود به مشکلات را تعدیل کنیم، باید تفاوت بین این دو را بدانیم. به همین خاطر، هر دو خصیصه را زیر میکروسکوپ میگذاریم تا تفاوت آنها را با یکدیگر بررسی کنیم و ببینیم چگونه این تفاوت بر یادگیری ما تأثیر میگذارد.
در این مسیر، گاهی حوزه بررسیمان را گستردهتر میکنیم تا ببینیم چگونه میتوان از این خصیصهها برای سازگاری با شرایط استفاده کرد. همچنین، درباره تغییر نگرشمان به شکست نیز مفصل صحبت میکنیم تا دیگر به خاطر آن دلسرد یا فلج نشویم.
سرسختی ذهنی در مقابل تاب آوری ذهنی
باز هم تأکید میکنم که تفاوت بین این دو حالت بسیار ظریف است و به شدت به هم مرتبط هستند، به همین خاطر میتوان از اشتباه بعضی از افراد که سهواً آنها را با هم تلفیق میکنند، به راحتی گذشت. با این حال، باز هم مهم است که بدانیم چرا استفاده از این دو مفهوم به جای یکدیگر اشتباه است. اگر آنها را اینطور استفاده کنیم، تفاوت بینشان مبهم میماند، پس ارزش آن را دارد که این تفاوت را مشخص کنیم.
تاب آوری یعنی توانایی بازگشت از شرایط پیچیده و پیشبینینشده به شرایط عادی؛ یعنی میزان توانایی در وفق پذیری. مثلاً، فرض کنید مثل هر روز سر ساعت مشخص از خانه خارج میشوید تا سر کار بروید. متأسفانه به ترافیک شدیدی در بزرگراه برمیخورید. قطعاً این مانع باعث میشود به جلسه صبحتان دیر برسید.
در این اوضاع، یک فرد تاب آور احتمالاً دندانهایش را به هم میفشارد و زیر لب ناسزا میگوید، اما درنهایت شرایط را میپذیرد. ممکن است از جیپیاس تلفن همراهش استفاده کند تا مسیر دیگری برای رسیدن به محل کارش بیاید. یا با محل کارش تماس بگیرد و زمان جلسه را تغییر را دهد. یا حتی برای تأخیرش داستانبافی کند تا اینگونه خودش را از محکوم شدن توسط دیگران مصون نگه دارد.
از آن طرف، سرسختی ذهنی نوعی طرز فکر است که علاوه بر میزان توانایی بازگشت از شرایط پیچیده و پیشبینینشده، داشتن دیدگاهی مثبت هنگام تجربه آن شرایط را نیز نشان میدهد. نه تنها به توانایی مدیریت شرایط استرسزا دلالت دارد، بلکه به نحوه مدیریت آنها نیز اشاره دارد.
در مثال قبل، فردی که دارای سرسختی ذهنی است و در ترافیک سنگین گیر افتاده است، ممکن است از این فرصت برای گوش کردن به کتاب صوتی الهام بخش استفاده کند. در حقیقت، شاید حتی از شرایط پیشآمده خوشنود نیز باشد چراکه چنین فرصتی برایش فراهم کرده است.
در حالی که افراد دارای تاب آوری ذهنی با بیمیلی خود را با موانع غیرمنتظره وفق میدهند، افراد دارای سرسختی ذهنی فکرشان را هنگام تجربه این نوع موانع باز نگه میدارند. البته که آنها هم دوست دارند از چنین شرایطی دوری کنند، اما به این مسأله هم واقف هستند که موانع خواه ناخواه ممکن است روی دهند، پس نهایتاً آنها را به عنوان چالشی که باید بر آنها غلبه کنند نه اینکه از کوره در بروند، در نظر میگیرند.
از لحاظ نوع طرز فکر نیز تفاوت این دو را باید مشخص کرد. تاب آوری ذهنی ابزاری مفید برای کنار آمدن با دشواری است. این ابزار بردباری ذهنی لازم برای پشت سر گذاشتن سختیها را به ما میدهد. اما این سرسختی ذهنی است که به ما امکان دیدن مشکلات را به عنوان فرصت فراهم میکند. همچنین اعتماد به نفس و حضور ذهنی را که نیاز داریم تا از چنین فرصتهایی به نفع خودمان استفاده کنیم، در اختیارمان میگذارد.
چگونه تفکر مصیبتگرا مانع وفقپذیری میشود
اینکه چنین عادتی در ما ایجاد شود که همیشه به مصیبتها فکر کنیم، بسیار آسان است. اگر نتوانیم از لحاظ ذهنی آماده چالشهایی باشیم که هر روز مطمئناً با آنها روبرو میشویم، ذهنمان آهسته آهسته موانع را بیشتر از آنچه که واقعیت دارد جدی و مهم تلقی میکند. اینگونه به مرور زمان آنها را، بدون توجه به تأثیر و میزان شدتشان، بحرانهای واقعی میبینیم.
به عنوان مثال، فرض کنید میخواهید به مسافرت بروید تا یکی از دوستانتان را ببینید. چون با هواپیما سفر میکنید مطمئن هستید که سر زمان مقرر به مقصد خود میرسید. اما در طول پرواز، خلبان اعلام میکند که به خاطر شرایط بد آب و هوایی مجبور است از مسیر منحرف شود. این تغییر مسیر باعث میشود که خیلی دیرتر به مقصد خود برسید.
در این شرایط، فردی که سرسختی ذهنی ندارد ممکن است به خاطر این تأخیر پیشبینینشده هراسان شود. ممکن است خود به خود این صحنه را در ذهنش مجسم کند که نمیتواند با دوستش تماس بگیرد درحالی که دوستش طبق قرار قبلی آمده تا او را از جایی که مشخص کردهاند بردارد. شاید اینطور خیال کند که ساعتها در باند فروگاه گیر میکند تا اینکه بالاخره هواپیما درهایش را باز میکند. ممکن است صحنههای ناخوشایندی از ورودش به خانه دوست خود آن هم ساعتها پس از زمان مقرر جلوی چشمش بیاید، که خبر از خواب دیرهنگام شبانه میدهد.
این فرد بیچاره در تفکر مصیبت گرا غرق شده است.
برای اینکه از لحاظ ذهنی قوی بشویم، باید از ذهن خود در برابر این نوع افکار محافظت کنیم. باید به محض اینکه ذهنمان خودش را مشغول این سناریوهای فوق بدبینانه میکند، آن را به “عقب هول بدهیم”. در غیر این صورت، در خطر گمراه شدن توسط تفکر مصیبتگرا قرار میگیریم و گرفتار اندیشیدن به نتایج خیالی و افراطی میشویم. این نوع قالب ذهنی با این مسأله که بتوانیم پس از رویارویی با موانع تجدید قوا کنیم و با اقدام هدفمند و مطمئن و همچنین دیدگاهی مثبت با آنها سازگار شویم، کاملاً مغایرت دارد.
تغییر نحوه نگرش به شکست
هیچ کسی منتظر شکست نیست. همچنین، شکست نشانه انتظارات نابجا یا عدم مهارت کافی میباشد. گاهی هم نشانه هر دو است. همین باعث میشود شکست بیتردید ناخوشایند باشد.
با این حال میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه با شکستمان برخورد کنیم. بسیاری از افراد به خاطر شکست سرافکنده و خجالت زده میشوند، به همین دلیل آن را پنهان میکنند تا بقیه متوجهاش نشوند یا آن را طوری تعریف میکنند که از انتقاد دیگران جلوگیری کنند. حتی ممکن است با متهم کردن سایرین از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند و آن را متوجه دیگران کنند.
این نوع واکنشها به شکست از عزت نفس افراد سرچشمه میگیرد. وقتی چنین تصور میشود که اگر در تحقق کاری با شکست مواجه شویم، کمتر از حد انتظار هستیم، پس بدون معطلی عذری برای عدم موفقیت خود میتراشیم. گاهی این توجیهات برای فریب دیگران هستند: یک سری دلایل که برای توجیه شکست خود با عجله سر هم میکنیم.
برای آنکه تبدیل به فردی با سرسختی ذهنی بشویم باید نحوه نگرش خود به شکست را تغییر دهیم. به جای اینکه از آن بترسیم، مخفیاش کنیم، و دیگران را سرزنش کنیم، باید آن را در آغوش بگیریم. مسلم است که شکست طعم تلخی دارید اما میتوانیم خود را طوری تربیت کنیم که با همان خلق و خویی که موفقیت را میپذیریم، شکست را نیز قبول کنیم.
هم شکست و هم موفقیت فقط نتیجه انتخابها و اقدامهای ما هستند. به جای اینکه اولی را “بد” و دومی را “خوب” بدانیم، باید هر دو را به عنوان بازخورد در نظر بگیریم. با این کار، خیلی راحت تشخیص میدهیم که چگونه تصمیمات و اقداماتمان به نتایجی که بدست میآوریم مرتبط هستند. در نتیجه، فرصتی فراهم میشود تا انتظارات خود را موجه و ایرادات موجود در مهارت و تصمیمگیری خود را شناسایی کنیم تا در آینده نتایج بهتری به بار بیاوریم.
وقتی شکست را به عنوان بازخورد در نظر بگیریم و در مقابل آن هدفمندانه اقدام کنیم، پس از آن اعتماد بیشتری به تواناییهای خود خواهیم داشت. همچنان که به مرور مطمئنتر میشویم، ترسمان از موانع پیشبینینشده نیز طبیعتاً کمتر میشود. انسانها به صورت شهودی میدانند که هر چالشی را میتوانند حل کنند و حتی آن را شکست دهند. این آگاهی سبب میشود که فراتر از انعطافپذیری محض برویم تا جایی که سرسختی ذهنی را در خود ایجاد کنیم و همیشه پذیرای مشکلات اجتنابناپذیر زندگی باشیم.
تمرین 3 سرسختی ذهنی
پنج تا از شکستهای اخیر خود را لیست کنید، چه کوچک و چه بزرگ، چه مهم و چه کم اهمیت. تمام جزئیات مربوط به آنها را بنویسید.
سپس، در مقابل هر کدام بنویسید که چگونه به آنها واکنش نشان دادید. آیا در متهم کردن خود افراط کردید؟ آیا خودتان را برای عملکرد ضعیف یا تصمیم اشتباه به شدت سرزنش کردید؟
در آخر، بنویسید که چگونه میتوانستید به هر کدام به روشی مثبت پاسخ دهید. مثلاًَ، فرض کنید موفق نشدید گزارش مهمی را به موقع برای رئیستان آماده کنید. یک نوع واکنش مثبت میتواند اینطور باشد که مسئولیت سروقت تمام نکردن گزارش را قبول کنید، حجم کاریتان را بررسی کنید، و دنبال راهی بگردید که بتوانید زمانتان را بهتر مدیریت کنید. این کار را برای هر پنج شکست اخیر انجام دهید.
وقتی که این تمرین را تمام کنید، متوجه میشوید که چند تغییر اساسی در نحوه واکنش به شکست، تا چه حد میتواند اعتماد به نفستان را افزایش بدهد و نتایجی که بدست میآورید را بهبود ببخشید. این تمرین باعث میشود بفهمید که شکست صرفاً نوعی بازخورد است نه حکمی قطعی برای میزان عملکردتان.
مدت لازم: 15 دقیقه.
ادامه دارد …
برگرفته از کتاب سرسختی ذهنی
بدون دیدگاه