عوامل اصلی ایجاد سرسختی ذهنی: 1- احساسات

عوامل اصلی ایجاد سرسختی ذهنی: 1- احساسات


عوامل اصلی ایجاد سرسختی ذهنی

 در این قسمت تمرین می‌کنیم تا به فردی با سرسختی ذهنی تبدیل شویم. از همین رو، راهکارهایی عملی در اختیارتان می‌گذارم که با استفاده از آنها می‌توانید احساسات خود را مهار کنید، اراده‌تان را افزایش دهید و آمادگی ذهنی لازم برای مدیریت هر وضعیتی که با آن روبرو می‌شوید را به دست آورید. همچنین استفاده از این ابزارها، باعث می‌شود تاب و مقاومت‌تان وقتی شرایط طبق انتظارات پیش نمی­رود، بیشتر شود.

این راهکارها فقط درباره بنیه ذهنی یا ایستادگی نیست. بلکه درباره شجاعت ذهنی است که هنگام به هم ریختن برنامه‌ریزی‌هایتان، شما را به پیش می­برد. این امر جرأت، اعتماد به نفس و بردباری ذهنی شما را می‌طلبد.

بهتر است بدانید که رویارویی با موانع و غلبه بر چالش‌ها با وقار و متانت، مهارتی آموختنی است. چه خبر فوق­العاده­ای! یعنی هرکسی می‌تواند آن را انجام دهد تا زمانی که به آن متعهد هستند و مایلند وقت و انرژی بگذارند تا ذهن­شان را تربیت کنند. به همین سبب، در انتهای هر فصل تمرینی گذاشته شده است. تمام این تمرین­ها با هدف کمک در به کارگیری آنچه آموخته‌اید طراحی شده­اند. به همین خاطر ساده و آسان هستند و از همه مهتر پایه­های حیاتی فرایند تبدیل شدن به فردی با سرسختی ذهنی را بنیان می­گذارند.

آیا آماده ­اید که وسوسه­ هایتان را مهار، رفتارتان را کنترل، و طرز فکرتان را تنظیم کنید به گونه‌ای که به مشکلات با روشی مثبت و مؤثر پاسخ بدهید؟ آیا مایلید نحوه پردازش مغزتان و چگونگی واکنش به اوضاع مشکل را بازسازی کنید؟ اگر بله، پس بیایید انجامش دهیم!

 سرسختی ذهنی و تسلط بر احساسات

 احساسات ما نقشی حیاتی در نحوه برخورد ما با چالش‌ها و موانع بازی می‌کنند. این مسأله که چقدر می‌توانیم زمانی که همه چیز به هم می­ریزد باز هم مؤثر عمل کنیم، کاملاً به این بر می‌گردد که چگونه در آن شرایط با احساسات خود برخورد می‌کنیم. اگر قادر نباشیم آنها را کنترل کنیم، میزان قابلیت عملکردمان هنگامی که تحت فشار هستیم آسیب می­بیند. درعوض، اگر با جدیت آنها را مهار کنیم، مدیریت اشتباهات و گرفتاری­ها به مراتب آسانتر می‌شود.

این همان چیزی است که به آن هوش هیجانی می­گویند. هوش هیجانی یعنی توانایی درک و مدیریت احساسات به شیوه­ای که امکان عملکرد مؤثر را برای ما فراهم کند. به جای آنکه احساسات‌مان را خفه کنیم تا در مقابل دشواری‌ها سرسختی ذهنی داشته باشیم، باید دقیقاً برعکس آن عمل کنیم؛ یعنی سعی کنیم بفهمیم وقتی با چالشی روبرو می‌شویم چه احساسی داریم تا یاد بگیریم ترس را کنترل و استرس را مدیریت کنیم و همچنین به آن شرایط با آگاهی و اراده محکم پاسخ بدهیم.

 ارزش خودآگاهی

برای اینکه تبدیل به فردی با سرسختی ذهنی بشویم باید از احساسات عمیق­مان خبر داشته باشیم. لازم است کاملاً نسبت به افکار، باورها و عقایدمان آگاه باشیم. باید درباره ارزش­هایمان شفاف باشیم تا از این طریق پاسخ­هایمان به شرایط نامطلوب درست و قاطعانه باشد.

البته سرسختی ذهنی به این معنا نیست که باید خودمان را از احساساتمان جدا کنیم. برعکس، باید آنها را در آغوش بگیریم. این تنها راهی است که به وسیله آن می‌توان واقعاً بر آنها مسلط شد. اگر وقتی که شرایط خوب پیش نمی­رود، بتوانیم ترس، درماندگی و سایر احساسات منفی خود را بپذیریم، آنگاه قادریم آنها را ارزیابی کنیم، میزان درستی آنها را تعیین کنیم، و آن احساساتی را که واقعی نیستند، مهار کنیم. افزایش سطح خودآگاهی، اولین گام به سوی تسلط بر احساسات است.

نقش همدلی

گاهی همدلی با “خوب بودن” اشتباه گرفته می‌شود و تعریفی ساده از آن ارائه می‌شود: همدلی صرفاً درباره مودب بودن یا شنونده خوبی بودن نیست؛ بلکه خیلی بیشتر از اینهاست. در واقع، همدلی کردن یعنی اینکه خود را بجای دیگران بگذاریم و احساسات­شان را در آن شرایط خاص بفهمیم. به بیان دیگر، افکار و احساساتی که در آن لحظه درگیر آن هستند را درک کنیم.

هرچند که همدلی اساساً یعنی درک دیگران، اما خود مهارتی ضروری برای ایجاد سرسختی ذهنی به شمار می­رود. ما با مشاهده شرایط دشواری که دیگران تجربه کرده‌اند، به بینشی منحصر به فرد دست پیدا می‌کنیم. بینشی که کمک می‌کند آن شرایط را به وضوح درک و از آن زمانی که خودمان دچارش شدیم، استفاده کنیم. همچنین، هر چه بیشتر با دیگران همدل باشیم، کمتر احتمال دارد درباره شرایط­شان پیش­داوری کنیم.

همدل بودن باعث می‌شود بتوانیم به این پرسش­ها صادقانه پاسخ دهیم:

·

“اگر من هم در این شرایط بودم، چه احساسی داشتم؟”

·

“اگر درگیر آن احساسات می­شدم، چگونه به آنها واکنش نشان می‌دادم؟”

·

“آیا با توجه به توانایی‌ها، مهارت‌ها، و دانشم، واکنشم منطقی بود؟”

·

“وقتی با این نوع شرایط روبرو می‌شوم، دوست دارم چه مدل فردی باشم؟”

همدلی این امکان را فراهم می‌کند که با دیگران ارتباط برقرار کنیم. با این کار می‌توانیم بیشتر درباره خودمان بدانیم و داوطلبانه خلق و خوی خودمان را بسنجیم تا بفهمیم که اگر با شرایط پیچیده و رنج­آور روبرو شدیم چه نوع واکنشی نشان می‌دهیم.

چرا کنترل احساسات بسیار مهم است

اغلب وقتی صحبت از تسلط بر احساسات می‌شود چنین تصور می‌شود که منظور این است که باید احساسات خود را خفه کنیم. درحالی که این برداشت درست نیست. تسلط بر احساسات یعنی آنها را تشخیص بدهیم، بدانیم چرا چنین احساسی داریم، و آنها را به روشی صحیح مدیریت کنیم.

همانطور که پیش از این اشاره شد، قرار نیست با احساساتمان قطع رابطه کنیم. این کار نه تنها به سرسختی ذهنی منجر نمی‌شود، بلکه باعث می‌شود با گذشت زمان، در مقابل اضطراب و اندوه آسیب­پذیرتر باشیم.

مدیریت احساسات- یا همان کنترل آنها- این فرصت را فراهم می‌کند که آنها را بپذیریم، با آنها روبرو شویم، دقیق بررسی‌شان کنیم، و مشخص کنیم با توجه به شرایطی که در آن هستیم آنچه که احساس می‌کنیم معقول است یا خیر.

به عنوان مثال، فرض کنید در آزمونی در مدرسه شرکت کرده‌اید و نمره بدی گرفته‌اید. ممکن است از خودتان بدتان بیاید و اینطور تصور کنید که کند ذهن هستید و نمی‌توانید بهتر از این عمل کنید. این احساسات منفی و انتقادات شدید به خود آسیب شدیدی به توانایی شما برای عملکرد خوب در آینده وارد می‌کند. کنترل جدی احساسات این فرصت را به شما می‌دهد که آنها را به درستی وارسی کنید و مشخص کنید که آیا صحیح هستند یا خیر (که به ندرت درست هستند). این کار به شما فرصتی می‌دهد تا تصورات­تان از توانایی‌های خود را با آنچه که واقعیت دارد، هم­راستا کنید.

سرسختی ذهنی ارتباط مستقیمی با تصور ما از خودمان و توانایی انجام کار دارد، البته بدون توجه به شرایطی که در آن هستیم. احساساتی که منشأ آنها رنج، ناامیدی، و اضطراب است، ما را از کار باز می­دارد، سرعت‌مان را کم می‌کنند، یا حتی باعث می‌شوند در شرایط بغرنج، از خواسته­هایی که داشتیم دست بکشیم. دقیقاً به همین دلیل یادگیری مدیریت احساسات مهارتی لازم و ضروری است.

چگونه بر احساسات خود مسلط شویم

قطعاً رسیدن به تسلط کامل بر احساسات زمان‌بر است. اکثر ما بخش عظیمی از زندگی خود را تحت تسلط احساساتی هستیم که متناسب با توانایی‌های ما نیستند. به همین خاطر یادگیری مدیریت بر آنها زمان می­برد. در زیر چند راهکار ارائه دادم که برای خود من مؤثر بوده­اند. احتمالاً برای شما هم مفید خواهند بود.

·

درباره احساسات خود، هم مثبت و هم منفی، فکر کنید و آنها را بپذیرید.

·

به محض اینکه احساسات منفی­تان آشکار می‌شوند، آنها را به دقت موشکافی کنید. از خودتان بپرسید: ” آیا این احساسات معقول هستند؟” اگر نیستند، به این فکر کنید که چگونه شما را از حرکت باز می­دارند.

·

پنج دقیقه در روز مدیتیشن کنید و در طی آن، احساسات خود را بدون قضاوت بررسی کنید. صبح­ها بهترین زمان برای این کار است، اما هر زمان دیگری هم که شد خوب است.

·

هر موقع منتقد درونی‌تان شروع به “صحبت” کرد، با او مواجه شوید و ادعاهایش را بررسی کنید تا مشخص شود چقدر درست می­گوید.

·

شرایطی را که می‌توانید بر آنها تأثیر بگذارید و شرایطی را که از کنترل شما خارج هستند، شناسایی کنید. این عادت را در خود به وجود آورید که اگر به خاطر شرایط خارج از کنترل خود ناامید شدید، آن ناامیدی را رها کنید.

·

اقدام کنید، حتی وقتی که از نتیجه مطمئن نیستید. این کار ذهن شما را اینطور تربیت می‌کند که عملگرا باشد.

·

سعی کنید خوب بخوابید، خوب بخورید و ورزش کنید. سلامت جسمی ما بر سلامت احساسی‌مان تأثیر می‌گذارد.

نسبت به خودتان صبور باشید. هیچ کسی یک شبه به مهارت تسلط بر احساسات نرسیده است. اما خبر خوب این است که اگر هر روز تمرین کنید، در نهایت قادر خواهید بود هنگام تجربه شرایط دشوار، احساسات خود را مدیریت کنید.

 تمرین 2

 لیستی از احساسات منفی که بیشتر از همه، هنگام شرایط سخت تجربه می‌کنید، بنویسید. شاید این احساس منفی، خشم باشد؛ یا شاید ناامیدی؛ یا حتی ممکن است احساس گناه، دلمردگی، یا شرم باشد. هر چه که هست، آن را یادداشت کنید.

حالا با دقت درباره هر احساسی که در لیست­تان مشخص کرده‌اید فکر کنید. یادداشتی کوتاه کنار هر کدام بنویسید و توضیح بدهید که چگونه این احساسات بر رفتار شما تأثیر می‌گذارند. مثلاً، عصبانی شدن باعث می‌شود به دیگران پرخاش کنید؛ یا وقتی شرمنده می‌شوید، ذهن­تان خموده می‌شود که در نتیجه آن، توانایی اقدام کردن را از شما می­گیرد.

در آخر، یادداشتی کوتاه کنار هر احساس منفی بنویسید که در آن توضیح می­دهید چگونه در آینده به آنها واکنش نشان می‌دهید. به عنوان مثال، هنگام عصبانیت، خود را متعهد می‌کنید که پنج نفس عمیق بکشید. هنگام شرمندگی، قول می‌دهید که دلیل آن را بررسی کنید و ببینید که آیا آن دلیل منطقی است یا خیر.

زمان لازم: 15 دقیقه.

 

ادامه دارد …

برگرفته از کتاب سرسختی ذهنی

 

کتاب سرسختی ذهنی
کتاب سرسختی ذهنی

ساسان جعفرنیامشاهده نوشته ها

Avatar for ساسان جعفرنیا

مشاور، مجری و مدرس کسب و کار اینترنتی دیجیتال مارکتینگ، فروشگاه اینترنتی، طراحی و بهینه سازی سایت سئو، توسعه دهنده سایت های شرکتی، فروشگاهی، اداری، خبری، آموزش آنلاین، رزرواسیون هتل و تور، اخذ نماد اعتماد الکترونیکی و درگاه بانکی، متخصص در صنعت چاپ و نشر کتاب، تهیه طرح های اقتصادی و توجیهی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *